حوالی «قبرستان» منتشر شد

حوالی «قبرستان» منتشر شد

شمارۀ دوم مجلۀ حوالی منتشر شد. این شماره با عنوان حوالی قبرستان، روی کیوسک های روزنامه فروشی آمد. موضوع این شماره فضایی است که گاهی توقف‌گاه موقت و گاهی هم توقف‌گاه دائمی آدم‌ها است. موضوعی که کمتر به سراغ آن می رویم. فضایی است که در زندگی روزمره‌مان جایی ندارد؛ دور است و بهتر است دور هم نگه داشته شود. دلیلش اهمیتی ندارد: قیمتِ گزاف زمین و حرام‌شدن آن برای قبرستان یا فرار آدم‌ها از مرگ.

 

در حوالی قبرستان از مکانِ دفن‌شدن آدم‌ها می‌خوانیم و از رعب‌آور بودنِ قبرستان برای کودکی‎هایمان. از تفاوت تجربۀ مرگ در شهرهای کوچک و بزرگ و از تأثیرات دنیای مدرن بر قبرستان‌ها. نویسندگان و گزارشگران این مجله، به دیدار شهری رفته اند که همۀ سنگ قبرهایش از تاریخ و واقعة مشخصی صحبت می‌کنند. طرح‌های توسعۀ قبرستان‌ها را مرور کردند و با مدیران و اهالی آنجا به گفتگو نشستند، از معیارهای قیمتِ قبور تا مفهوم قبرستان در ادبیات عامه، هرآنچه در این باب بخواهید در میان صفحات پیدا می‌کنید. روی محور زمان تا قاجار دنده عقب رفته و در محور مکان، از شرق به افغانستان و هندوستان و در غرب به عراق رسیده است.
مجلۀ حوالی مجله ای تازه تاسیس در حوزۀ شهر است که می‌خواهد دربارۀ آدم‌ها و محیط اطرافشان بنویسد. محیط اطراف می‌تواند شهر، خانه یا مقیاس‌های کوچک‌تر و بزرگ‌تر از این‌ها باشد. در هر شمارۀ حوالی، یک فضا (مثل ترمینال، جاده، خیابان) محوریت دارد و تمام محتواها، حولِ همان عنصر فضایی تولید می‌شوند.
این مجله در کتاب‌فروشی‌ها و کیوسک‌های مطبوعاتی توزیع می‌شود. گروه تولیدکنندۀ مجلۀ حوالی، پیش از این، مجلۀ دانشجویی «شَهرَت» را در دانشکدۀ شهرسازی دانشگاه تهران منتشر می‌کرد. فعالیت این گروه برای تولید مجلۀ حوالی، از تابستان 96 آغاز شد و شمارۀ اول این دوماه‌نامه با موضوع «حوالی ترمینال» توزیع شد.
در حوالی، مطالب به سه دستۀ کلی «از من‌ها»، «از دیگران» و «از دیگر چیزها» تقسیم می‌شود. در بخش از من‌ها که اولین قسمت مجله است شخصیت و سوژۀ اصلی هر قصه، خود نویسنده است. او سعی می‌کند ما را با دیدگاه  و تجربۀ منحصربه‌فردش دربارۀ موضوع هر شماره همراه کند و داستان تجربۀ زیستۀ  خودش را برایمان بگوید. «از من‌ها» جستارهایی روایی هستند از نگرش  و تجربۀ نویسنده دربارة موضوع هر شماره.
بخش دوم مجلۀ حوالی، «از دیگران» است. در این بخش  نویسنده‌ واسطه‌ای می‌شود میان ما و دیگرانی که قصه‌هایشان با موضوع هر شماره در ارتباط است. نویسنده شخصیت و سوژۀ اصلی نیست. او روزگار دیگران را نگاه می‌کند و قصه‌هایشان را می‌شنود،  همراه روزهایشان می‌شود و سعی می‌کند این گفت‌و‌گو و هم‌نشینی را برایمان بازگو کند.
از دیگر چیزها، آخرین بخش مجله است. در این بخش نویسنده، موضوع هر شماره را از خلال چیزهایی که پیش‌تر تولید شده‌اند، بازخوانی می‌کند. تلاش می‌کند از زاویه‌ای جدید به ترمینال نزدیک شود و ردپای ترمینال را در دل دیوارنوشته‌‌ها، فیلم‌ها، عکس‌ها، کتاب‌ها، اشعار، موسیقی، بنا‌ها، اسناد تاریخی، رویداد‌ها، مراسم و… دنبال کند.
شما هم‌اکنون می‎توانید «حوالی ترمینال» را از کیوسک‌های مطبوعاتی، کتابفروشی‌ها، اپلیکیشن‌های کتابخوان و فروشگاه اینترنتی کت‌مپ به نشانی shop.thecatmap.com تهیه کنید. همچنین می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر دربارۀ این مجله، به صفحۀ آن در شبکه‌های اجتماعی توییتر، تلگرام و اینستاگرام به نشانی @havaalimag مراجعه نمایید.

آنچه در این حوالی می خوانید:
    از من‌ها

o    وقتی می‌میرم (آرش اخوت)
می‌خواهد در حیاط خانه‌اش دفن شود اما اجازۀ این‌ کار را ندارد. چرا دورتر از محل زندگیش و در نقطه‌ای دورافتاده از شهر باید خاک شود؟
o    دیواربه‌دیوار آیت‌الله (محمدحسین محمدی)
مرگ‌اندیشی به‌شکل بیمارگونه‌ای در زندگی روزمره‌اش نفوذ کرده‌ است. فکر قبر و قبرستان لحظه‌ای از او جدا نمی‌شود. حتی به پیروی از مرگ‌اندیشان عالم وصیت‌نامه می‌نویسد؛ اما مرگ نه آن‌طور که انتظارش را می‌کشید، وصیت‌نامه‌اش را دگرگون می‌کند.
o    گردشگاه روزهای اول و آخر (فردین آریش)
تفریح مشترک او با پدربزرگش، رفتن به قبرستان بود. هنوز هم لبخند پدربزرگ را به یاد دارد، وقتی می‌گفت: «هیچ‌جا خانة خود آدم نمی‌شود!»
o    مرآتو؛ سربازخانۀ شمارۀ یک (امیرعلی صبور)
سربازِ توپخانه است در شهر اصفهان؛ جایی کیلومترها دورتر از خانه. پرسه‌هایش در قبرستان تخت‌فولاد شروع می‌شود؛ چراکه به‌خاطر مرگ پدربزرگش، ارتش به او یک سوگواری بدهکار است.
o    جادۀ اصلی را دور بزن (زهرا منصف)
روی دوچرخه‌ای قرمز با بوق فشاری، به دور از چشمان مادرانشان، رکاب می‌زنند؛ این‌بار برای فتح منطقۀ ممنوعه.
o    مرگ تمام‌وکمال (نگین بنی‌عامریان)
در شهر کوچکش مردن ناپدیدشدن نیست. قرار است چند خیابان این‌طرف‌تر یا نهایتاً آن‌طرف‌تر دورتر از خانه دفن ‌شود. قبرستانِ تهران تصویر ذهنیش را به‌هم می‌ریزد. بهشت‌زهرا آخرالزمان مرده‌های اینجا است!
o    رها در خاک (ملیکا خوش‌نژاد)
 در تصورات کودکانة او، قبرستان آسایشگاهی با تمام امکانات است که افراد پیر برای استراحت به آنجا می‌روند. برای اولین بار در ده‌سالگی داخل یکی از این گودال‌ها را می‌بیند. چرا باید کسی را در همچین جایی زندانی کنند؟! کابوس‌های شبانه آغاز می‌شود.
o    اتاق‌های مردگان (معین فرخی)
نه مرگِ صادق و صدیقه و نه حتی مرگِ معلم، باعث نمی‌شود که مواجهه با مرگ عزیزان را بپذیرد؛ اما این مکانیزم دفاعیِ اجتناب از رویارویی با مرگ عزیزان جایی در اتاق کریم شکسته می‌شود.
   از دیگران

o    که از قهر طبیعت چه آمد بر سر ما (گلاره مرادی)
پانزده سال از زلزلۀ بم می‌گذرد اما هنوز ردپای آن در زندگی روزمرۀ مردم وجود دارد. روز زلزله برای صدیقه خانم تبدیل به مبدأیی شده‌است که همه‌چیز را به قبل و بعدش تقسیم می‌کند.
o    مرگ کسب‌وکار من است (سحر مهرابی)
روایت‌های کمترشنیده‌شده از آقا‌سیّد، بهزاد و مهدی، سه رأس مثلثی که در ایستگاه‌های پایانی مراسم خاکسپاری در بهشت‌زهرا مشغول به کارند.
o    قبرستان زیر تیغ جراحی (مائده صدیقی)
طرح‌های شهری برای قبرستان‌ها از جمله طرح‌ یکسان‌سازی قبور با هدف افزایش کیفیت فضای قبرستان‌ها صورت می‌گیرند؛ اما سؤال اصلی اینجا است که آیا کیفیت حال ذی‌نفعان هم در نظر گرفته می‌شود؟
o    به‌آب‌سپاری (سمیرا هاشمی)
شاید بتوان گفت مردن در شهر بنارس آرزوی تمام پیروان آیین هندو است. روایتی دربارۀ اینکه چگونه این شهر و رودخانۀ گنگ به یک گورستان محبوب تبدیل شده‌اند.
o    محل دفن زباله‌های انسانی (حبیب دانشور و عطیه توسلی)
در دنیای مدرن مواجهه با مرگ شکل جدیدی به خود گرفته ‌است. در طی مراسم خاکسپاری رابطۀ مستقیم با فرد فوت‌شده عملاً حذف شده ‌است و این فرایند در سیستمی ازپیش‌تعیین‌شده رخ می‌دهد. در این متن این موضوع توسط تجربۀ افراد و متخصصین مختلف بررسی شده‌ است.
o    بگذار فاسد شوند (درین واعظی)
کسی تمایلی به خاک‌کردن اجساد داعشی‌ها ندارد.
o    (یاسمین خوشپور)

o    مردگان سرگردان کابل (رامین مظهر)
رامین مظهر نُه سکانس متفاوت از قبرستان‌های کابل در افغانستان را به تصویر می‌کشد.
ل    قلاب‌های زندگی در دریای مردگان (مهدی فیض‌کریملو)
آیا در قبرستان به مرگ فکر می‌کنیم؟
o    سر نبش، زیر درخت، ازخاک‌درآمده (زهرا گودرزی)
مرگ مادربزرگ بهانه‌ای می‌شود برای بازشدن سرِ دراز ماجرای خریدوفروش و دلالی‌های مربوط به قبر، بازارهای سیاهش، قیمت‌های نجومیش و همۀ آنچه که ارزش یک قبر را مشخص می‌کند.

    از دیگرچیزها

o    در نیم‌متر‌مربع خلاصه‌اش کن (پریسا بزاز)
یادداشتی تصویری از اینکه بازماندگان، برای زنده‌نگه‌داشتن هویت عزیزانشان از چه یادگاری‌ و نشانه‌هایی استفاده می‌کنند.
o    پای قبرستان سر می‌دهیم (علی اشرف فتحی)
قبرستان در ایران، از قدیم تا به امروز تنها فضایی برای سوگواری نبوده‌ است و کارکردهای معناگرایانۀ دیگری نیز داشته‌ است: چله‌نشینی و خودسازی، زیارت قبور به‌عنوان ابزار اعتراضی و حتی کارکردهای سیاسی.
o    گورت رو از روی صحنه گم کن! (ماهان هیربد)
ماهان هیربد با بررسی چندین نمایشنامه از نقش فضای قبرستان در متون مختلف می‌گوید.
o    بریم سیاحت فاتحه بخونیم (پرستو مقدمی)
گورستان در زمان قاجاریه برای مردمان آن زمان، علی‌الخصوص زنان، کارکرد متفاوتی در مقایسه با امروز داشته ‌است.
o    مرده‌شوربرده (هومن فرزامی)
قبرستان و واژگان مربوط به آن در ادبیات عامه چه بار معنایی را حمل می‌کنند؟
o    منظر قبرستان؛ روایت یک تشویش (نوشین آقاجری)
قبرستان منظری است که راوی یک داستان است: داستان حیات جمعی و فردی جامعه در گذر زمان.
o    بی‌سقف، بی‌آسمان، بی‌زمین (امیرمحمد حسینی)
گزارش گور‌خواب‌ها انعکاس خبری زیادی در پی داشت. اما این قبیل از افشاگری‌ها در رسانه چه پیامد‌هایی دارند؟