خرد و باغ ايراني

خرد و باغ ايراني
نویسنده: 
علی مرادی
خرد و باغ ايراني

باغ ايراني چه نسبتي با خرد ايراني مي‌تواند داشته باشد؟ بر حسب عادت و از نگاه شرقشناسان، خرد ايراني همواره بعدي عرفاني و ماورائي دارد؛ پس باغ ايراني كه برآمده از اين خرد است نيز، ازاين نقطه نظر، يك پديده غير مادي و صرفا روحاني شمرده مي‌شود.

مقدمه

 

 باغ ايراني چه نسبتي با خرد ايراني مي‌تواند داشته باشد؟ بر حسب عادت و از نگاه شرقشناسان، خرد ايراني همواره بعدي عرفاني و ماورائي دارد؛ پس باغ ايراني كه برآمده از اين خرد است نيز، ازاين نقطه نظر، يك پديده غير مادي و صرفا روحاني شمرده مي‌شود. اما واقعيت خرد و باغ ايراني يك ناكجا آباد نيست كه صرفا در عالم تخيل ماورائي تجلي يافته‌است، بلكه اين باغ حاصل تلاقي عمل و نظري است كه در بستر فرهنگي خاص كوشيده از ذخاير معنوي و مادي خود بهره جوید تا در پاسخ به يك ضرورت حياتي، طبيعت را نظم و سامان بخشد؛ و از اين طريق، توانسته پديده شگفتي را در بطن محيط كم آب پديد آورد.

 

اين كوشش برآمده از خردي است كه تعادل بين عناصر مادي ومعنوي را مي‌جويد و از اين رو، خرد و تخيل را مي‌خواهد باهم و در كنار هم داشته‌باشد. و در ست بعكس تفسير عرفاني و كاملا روحاني، به ابعاد فني و مادي اين باغ توجه خاص مي‌كند. از اين رو، بايد مولفه‌هاي اين خرد را يافت كه لوگوس و میتوس را با هم تركيب كرده‌است تا بتواند به اين مهم كه ساخت باغ ايراني است، نائل آيد.

 

 باغ ايراني در بستر اسلام ايراني

 

 باغ ايراني از زواياي متفاوت بررسي شده‌است، گاه آن را از جنبه فرم‌هاي هندسي دیده‌اند، گاه آن را ازجنبه اعجاز معماري و فضاهاي تو در تو و شكل‌گيري كوشك‌ها بررسی کرده‌اند؛ وگاه درختان و شكفتگي بوته‌هاي پر از گل بررسي شده‌است. اما چگونه مي‌توان آن را چون يك پديده مستقل بررسي كرد و چگونه مي‌توان آن را موضوع فلسفه قرار داد. بيشتر پژوهش‌هائي كه تا كنون از جنبه انديشه در مورد باغ ايراني صورت گرفته‌است متاثر از پژوهش‌هاي فيلسوف فرانسوي «هنري كربن» است كه فرهنگ ايراني را در يك هم‌پيوندي با اسلام مي‌داند و از اين رو تعبير اسلام ايراني را به‌كار برده‌است، یعنی این‌ كه باغ ايراني در بستر اسلام ايراني شكل گرفته‌است.

 

اما اين تفكر چه مختصاتي دارد و صاحب چه ويژگي‌هائي است؟ آنچنان كه كربن بيان مي‌كند، در جهان ايراني اسلامي، عالم خيال و عالم صور مثالي بين دو ساحت هستي يعني عالم محسوس و عالم معقول قرار دارد. در اين نحوه بينش، جهان به دو ساحت تقسيم مي‌شود؛ اين به بينش ايرانيان پيش از اسلام بر مي‌گردد كه در دوره اسلامي مي‌توان تداوم آن را ديد. از اين رو است كه معماري ايراني را با تقسيم چهار قسمت كه در واقع همان الگوي ازلي جهان چهار گوشه است كه همه جنبه‌هاي اين هنر پيامد آهنگ الهي بهشت موعود است، تفسير مي‌شود.

 

اما اين بهشت مركزي كه سرچشمه و ضرب‌آهنگ و قلب تبنده هنرايراني است، خود را در باغ تعين مي‌بخشد. ازاين رو، بنا به تفيسر كربن، باغ ايراني وجهي ملكوتي دارد و اين پرديس يا بهشت در آسمان هفتم قرار دارد. به گفته كربن، متفكران ايراني از قرني به قرن ديگر كوشيدند بر نظامي متمركز شوند كه نه عالم ادارك حسي است نه جهان انتزاعي فهم، بلكه عالمي را با نام‌هاي گونا گون ياد كرده‌اند كه در واقع، از اين ديدگاه، عالم مثال يا عالم مثالين است كه در واقع وهم و پندار است. با تاكيد او، اين عالم مثالي جزئي از انگاره كلي است، نوعي جهان‌شناسي است كه محور آن فرشته‌شناسي است.

 

نمايا نگر فضائي است كه خاص فرشتگان است؛ در واقع، جهاني است با ساحت خاص كه از نوعي ماديت غير مادي برخودار است، جهاني است كه در آن زمان و مكان قلب مي‌شوند و آنچه در زير ظواهر نهان بود پديدار مي‌شود تا كه امر ناديده را ديدني كند و به عبارت ديگر اين جهاني است برزخي كه در لامكان اتقاق مي‌افتاد.

 

 شايگان، يكي از مهمترين شاگردان كربن، اين مطلب را اينگونه صورت‌بندي كرده‌است: «جهان ايراني از لحاظ جغرافيايي ميان شبه قاره هند وجهان عرب قرار دارد و كشور زرتشت، سهروردي، روزبهان و حافظ است. دراين جهان، مذهب زرتشت به حلقه اخوت و جوانمردي معنويتبدیل شده‌است و حماسه پهلواني قهرمانان كهن ايراني به حماسه حكايت هاي اشراقي دوره اسلامي. تخيل در اين جهان آن چنان نيروي تجسم يافته‌ای است كه واقعيت روزمره در برابر واقعيت جادوئي و خلاق رنگي ندارد و بيشتر به وهم و تخيل مي ماند».

 

 باغ ايراني در جهان خاكي

 

 باغ ايراني به تعبير كربن ابعادي ماورائي دارد و درلامكان تحقق مي‌يابد. اما باغ ايراني كه مدنظر ما است در دل اين زمين خاكي شكل گرفته‌است و ابعادي اين‌جهاني و مادي دارد و بطور دقيق در مكاني خاص شكل گرفته‌است. مكان آن نه در تاريخ قدسي كه در تاريخ اين‌جهاني است. مي‌توان ردِ پاهاي آن را در چارچوب زمان ومكان خاص دنبال كرد كه حاصل تناوردگي و تحقق روح ايرانيان است. آنچه كربن صورت‌بندي كرده‌است، روايت خاص تاريخ و تمدن ايراني از منظر يك شرق‌شناس است، كه با واقعيت معين و تاريخي ايران فاصله دارد. كربن به دليل موقعيت تفسيری‌اش و بدليل دوري از يك فلسفه عقلي تاريخي و استدلالي نمي‌توانست اين واقعيت را ببيند.

 

از اين رو، باغ ايراني در نزد او باغ خيال است و خيال نيز امري غير واقع و فراروي از ماده. پس، تنها واقعيت روحاني است. اين واقعيت روحاني در حكم جا يا مكان همه چيز است كه محل يا آبادي اش در قياس با مكان ناكجا آباد است. اما باغ ايراني مورد نظر اين مقاله، نه پندار، نه اسطوره نه خيال و نه در لامكان است، بلكه تاريخي تكويني است كه دقيق در پاسخ به يك پرسش مادي به مسائل و معضلات خاص اين منطقه كه همان كم‌آبي است، تحقق يافته‌است و توانسته از همه انرژي‌هاي مادي ومعنوي بهره گيرد تا چنين پديده شگرفي را تحقق بخشد.

 

 اينجا باغ ايراني مي‌تواند به يكي از مهم‌ترين چالش‌هاي تفكر در حوزه فرهنگ و انديشه ايراني بدل شود. اگر كربن و شاگردان ايراني او باغ ايراني را در چارچوب عرفان و ناكجا آباد و فرشته‌شناسي صورت‌بندي كردند، اما، واقعيت باغ ايراني نمي‌توانست بدون محاسبه دقيق در امر طبيعت شكل گرفته‌باشد. پس، به‌جاي اين‌كه باغ ايراني را تنها از منظر ساحت معنوي و روحي يا از بعد زبياشناسي بررسي كنيم، ابعاد مهندسي و مادي آن را نيز مورد توجه جدي قرار دهيم و اين مستلزم توجه به تحول منطق و متافيزيك در تاريخ تمدن دوره اسلامي ايران است.

 

آنگاه در خواهيم يافت كه خرد ايراني در تحول خود در آموزه و تكوين واجد چه وي‍ژگي‌هاي مشخص بوده‌است و وجوه افتراق و تمايز آن با خرد اروپائي دوران مسيحي كدام است و، بالطبع، سير تحول آن نيز، البته اگر تحولي صورت ميگرفت، به‌گونه‌اي ديگر بود. در اينجا، لازم است بطور اجمالي تحول متافيزيك اروپائي را پيگيري كنم تابتوانم وجوه افتراق آن را در يابم.

 

 شکل‌گيري تئولوژی مسيحي از بطن متافيزيك يوناني

 

 ارسطو خود به طور مستقيم از متافيزيك سخني نگفت اما آنچه او در فلسفه اولي طرح كرد نام حكمت يا دانش تئولوژي نهاد؛ و اين همان بود كه در نظام دانش اروپائي لقب متافيزيك لقب گرفت. دانشي است كه به «هستنده به مثابه هستنده» مي‌پردازد. در اين دانش، براي اينكه بدانند هستنده چيست، ناگريز به دنبال اصل يا سبب اول بودند تا بتوانند واقعيت هستنده را مورد پرسش قرار دهند.

 

پس بالاترين سبب كه همان خدا است را مورد توجه قرار دادند. تحول اين متافيزيك، كه در واقع گونه‌اي تئولوژي بود، در قرون وسطي مسيحي، متاثر از نئوافلاطونيان، ودر مقيا سي فراتر، تحت تاثير مسيحيت در بيان تصوير جهان، امر خدا مركزي را صورت‌بندي كردند كه مهمترين واقعيت همان خدا بود، در تئولوژي مسيحي تجلي يافتدر واقع، در اين بيان از تصوير جهان، همه چيز در خدا منحل مي‌شود و دنيا تابعي از آن است. برحسب سنت شرق‌شناسانه، اين مراحل تكوين كه خاص مسيحيت بود، در تحول يهوديت و اسلام نيز منظور شد، حال آن‌كه تحول الهيات در جهان اسلام، به‌ويژه در شرق جهان اسلام، درعرصه نظر به‌گونه‌اي ديگر بود.

 

در اين فرم، الهيات يك تناسبي بين خدا و جهان مد نظر گرفته شد، چراكه دو دين، يعني مسيحيت و اسلام، در آموزه و تكوين‌شان، متفاوت بودند و نسبت آن‌ها با دنيا و امر مادي متفاوت بود. از اين رو، بايد به ابن‌سينا توجه خاص كرد ومنطق شرقيه او را مورد مداقه و تحليل جدي قرار داد. متاسفانه، خود متن منطق شرقيه مفقود شده‌است و تنها اجزائي از آن براي ما باقي مانده‌است. اما مي‌توان اين نكته را از آن برداشت كرد كه ابن‌سينا كوشيد ميان منطق، اسطوره و خرد تعادلي خاص ايجاد كند. كربن، متاثر از جريا‌ن‌هاي انتقادي آلماني، سير تكوين خرد مسيحي را خرد ابزاري ديد و آن را دنبال كرد و كوشيد گزينه‌اي در مقابل اين معضل ارائه دهد.

 

او اين گزينه را در بعد عرفاني ابن‌سينا ديد، حال آن‌كه اين همه ابعاد ابن‌سينا نبود، بلكه او در يك مجموعه در هم تنيده بر مادي‌بودن خيال و صور خيالي استدلال كرده و جايگاه آن‌را در بخشي از مغز معرفي كرده بود. نظريه او در باب خيال مبتني بر اصول و مباني فلسفي و اداراك بود. كربن در تفسير خود بوعلي را اغازگر دوره‌اي از تمثيل‌هاي عرفاني مي‌دانست كه با عبور از سهروردي تا حكمت الهي مكتب اصفهان و سپس در مكتب شيخيه ختم شده‌بود. كربن در بطن تجربه زيسته خود و متاثر از تحول مسيحيت و سپس بحران‌هاي روحي و فكري اروپا، موضوع بحران را در چهار سطح صورت‌بندي كرد .

 

 1- افسون‌زدائي از طبيعت
 2- اسطوره‌زدائي از زمان
 3- طبيعت‌گرائي ذات انساني
 4- ابزاري‌شدن عقل

 

 او، متناسب با اين چهار سطح، چهار حركت كاهنده را كه همانا فرم‌هاي جوهري به مفاهيم رياضي، گوهرهاي معنوي به انگيزش‌هاي اوليه، و سرانجام، از معادشناسي به تاريخي‌گرائي است، به تعبير خود تشخيص داد. كربن از شقاق در بينش انسان مدرن نام برد و با به‌كارگيري ديالكتيك خرد در نزد ادرنو و یوركهايمر تاكيد كرد كه اسطوره خود به عقل و عقل خود به اسطوره مبدل شده‌است، و بدين‌سان، عقل با ابزاري‌شدن، به ضد خود تبديل شده‌است.

 

اين خود ويراني عملي ميان عقل و اسطوره يك جدائي بنيادين ايجاد كرده‌است، چنان‌كه عقل به زيان اسطوره شروع به رشد كرده‌است كه اين در واقع ديالتيك روشنگري است. اين همان دركي بود كه به رمانتيك‌هاي اروپا مجال ظهور داد تا بتوانند رشد بي‌اندازه عقل را مورد انتقاد قرار دهند و كربن در سنت رمانتيك‌ها تفسيري رمانتيك از فلسفه دوره اسلامي ارائه داد. او بيان مي‌كرد كه انسان غربي احساس نياز به تاويل دارد و هدف آن كشف دوباره زبان اسطوره و شاعرانه است. كربن، در رويا روئي راديكال خود با عقلگرائي افراطي روشنگري، به افراط ديگر كشيده مي‌شود ودر تفسير خود از ابن‌سينا وجه عقلي او را نديده مي‌انگارد.

 

 مولفه‌ها و فرم خرد ايراني

 

 عقل ابن‌سينائي چه مولفه و فرمي را داراست؟

 

 يكي از مهمترين ويژگي‌هاي اين خرد، كه مي‌توان گفت در باغ ايراني تعين يافته‌است، جدا از وجه تخيل، توجه به ابعاد تكنيكي و فني است. اينجا، گونه‌اي ديگر از خرد در حال شكل‌گيري است كه در تمايز بنيادين با مهندسی و تكنيكی است كه از دل ارگانون بيكن و مقدمه‌اي بر آناليز رياضي اويلر بر مي آيد. در جستجوي فهمِ فرم و مولفه اين خرد، بايد به جغرافيا و محيط زيست طبيعي در تكوين و شكل‌گيري اين خرد توجه كرد.

 

مي‌توان از تعبير دلوز كه از اصطلاح ژئوفلسفه Gephilosophie بهره گرفته‌است، استفاده كرد تا به فهم و تبيين اين خرد نائل آييم. دلوز از اين اصطلاح بهره مي‌گيرد تا همچون بردول كه از سرمايه‌داري مديترانه‌اي نام مي‌برد تا مولفه جغرافيا را در شكل‌گيري و تكوين سرمايه‌داري دخيل بداند، او نیز بتواند مولفه جغرافيا را در شكل‌گيري فرم انديشه وارد كند و ظهور فلسفه در يونان را با ملاحظه جغرافيا تشريح كند. دلوز، متاثر از نيچه، بيان مي كند آن‌چه را در يونان اتفاق افتادة نباید در منشا و در اصل و بنياد جست، بلكه بيش از هرچيز باید به محيط و اطراف و اكناف Milieu- - توجه كرد.

 

ما نیز، درست عكس آن‌چه كربن از تاريخ فرهنگ ما تفسير مي‌كند، براي يافتن مولفه و مختصات اين خرد بايد به جغرافياي اين منطقه توجه جدي کنیم و سير تكوين و شكل‌گيري آن را نه در فضاهاي روحاني، بلكه در واقعيت مادي و اتمسفر ومحيط زيست بجوییم. اينجا فرمي از خرد شكل مي‌گيرد كه نسبتي خاص با طبيعت اطراف خود دارد و روابط‌اش را به‌گونه‌اي ديگر تعريف مي‌كند.

 

پس، تكنيك بهره‌برداري از آب و ايجاد انبارهاي مصنوعي و اوليه ذخيره آب و گودال‌هائي كه در آن‌ها آب را جمع‌آوری می‌کردند، ابعاد و وجوه خاص فرم اين خرد را مي‌سازند و در يك رابطه متقابل با محيط خود نيز شكل مي‌گيرند. اينجا است كه در يافتن مولفه‌هاي اين خرد توجه به مسائل مربوط به گزينش سرچشمه‌ها و قنات‌ها و احداث آن‌ها مسائلي ويژه‌اند كه مورد توجه مهندسان ايراني در گذشته بوده‌است. متاسفانه، هنوز كوششی در خور، برای درک ابعاد و مولفه‌هاي اين خرد صورت نگرفته‌است.

 

اينجاست كه مي‌توان، با اين مقدمات به پرسش نسرين فقيه رسید كه «چرا باغ انگليسي و الگوي تكرار طبيعت آن توانست به مدت دو قرن درون‌مايه جهانی طراحي شهر و باغ‌سازي باشد». مي توان گفت خردي كه از بطن مسيحيت شكل گرفت و نهايتا به روشنگري منجر شد، همواره در دوسويه افراط بوده‌است و اين دو سويه افراط گونه‌اي دوگانگي بين خرد و تخيل در بنياد تفكر غربي نهادينه كرده‌است.

 

از اين رو، از يك‌سو در چالش و دشمني با طبيعت آن‌چنا ن پيش مي‌رود كه به خرد ابزاري مي‌رسد و درسوی دیگر، در واكنش به اين افراط، در مقابل تحول خرد در روشنگري و محدويت‌هاي آن تفكر رمانيتك شكل می‌گیرد كه به تقدس طبيعت گرايش می‌یابد. در يكي از اين شاخه ها، كربن و شاگردان او، در تفسيري عرفاني از تاريخ فرهنگ ايران، حيات و زندگي ايران دوره اسلامي را صرفا در فرشته‌شناسي و اقليم‌هاي معنوي و روحاني تقليل داده‌اند.

 

اما فرمي كه تعادل تخيل و خرد را مي جويد و باغ ايراني برآمده از اين نوع خرداست، از يك سو فاقد وجوه ابزاري است، چون اساسا خود را در مقابل طبيعت نمي‌بيند، از سوي ديگر، از انحلال خود در طبيعت نيز جلوگيري ميكند. پس، ابعاد رمانتيك ندارد. باغ ايراني محصول اين خرد است كه نه در مبازه با طبيعت است و نه در صدد تقليد از آن است، فرمي از خرداست كه در انديشه نظم و ساماندهي به طبيعت محدودي است كه در اختيار دارد تا بتواند در دل كوير شهر و باغ بيافريند. اين راهي است بس محدود كه ميان دو بزرگ‌راه قرار دارد. بايد اين راه را يافت، و بقول انجيل، ازدر تنگ وارد شد، چرا كه تفكر از كوره راه‌ها مي‌گذرد.

 

 پايان سخن

 

 باغ ايراني محصول فرمي خاص از خرد است و شكافي را كه در سپيده دم دگرديسی انديشه يوناني به مسيحيت روي داد و لوگوس از ميتوس جدا شد و كلمه كه همان خدا بود از محتوي تهي گشت و اين كلمه بدون محتوي بر مقدرات بشر مسيحي حاكم شد، تجربه نكرده است. اين فرم از خرد لوگوس‌مركز نبود، از اين رو، همواره بر آن بوده‌است تركيبي از تخيل و خرد را فراهم آورد.

 

اين فرم از خرد همواره در كرانه فرهنگ ما ماند و نتوانست دست بالا را بگيرد و به جريان عمده‌اي در تمدن ايران دوره اسلام تبديل شود ظهور ايدئولوژي‌هاي جديد كه متكي به انديشه ترقي بودند، اين خرد را به انزواكشاند و حضور شرق‌شناسان و شاگردان آن‌ها نيز مزيد بر علت شد تا كه اين خرد در بين دو سنگ آسياي خرد ابزاري و مهندسي جديد و رويكرد عرفاني و شرق‌شناسانه، انرژي خودرا از دست بدهد و نتواند زايشي داشته‌باشد. شايد، احيای اين خرد راه‌حل آكاهانه و بهنيه براي تمدن بشري باشد. اما احيای آن نيز منوط به صورت‌بندي كردن آن از جنبه نظري و يافتن تعين‌هاي آن در قلمرو عمل است. باغ ايراني يكي از مصاديق بارز آن است.

 

(به نقل از «جستارهای شهرسازی» شماره 35)
 

 

منابع: 

1- داريوش شايگان: هنري كربن، افق تفكر معنوي اسلام ايراني، ترجمه باقرپرهام، چاپ پنجم، انتشارات فرزان، سال 1387
 2- هانري كربن: بن‌مايه‌هاي آيين در انديشه سهروردي، ترجمه محمود بهفروزي، انتشارت جامي، چاپ اول، 1384
 3- زهرا برقعي: خيال از نظر ابن‌سينا و صدرالمتالهين، موسسه بوستان كتاب قم، چاپ اول، 1389
 4- مهدي فرشاد: تاريخ مهندسي در ايران، نشر بلخ، چاپ سوم، 1376
 5- موسسه توسعه هنرهاي تجسمي: باغ ايراني، حكمت كهن منظرجديد، چاپ اول، 1383
 Heirich Schmidinger – Metaphysik -Auflage2- VerlagW.kohlhammer 2006
 Gilles Deleuze –FelixGuattari- Was ist Philosophie ErestAuflage 2000. Suherkamp Verlag