شهرهای آینده

شهرهای آینده
نویسنده: 
محمد سالاری

شهرهای آینده؟ با پیش کشیدن همین دو کلمه، شهرهایی را تصور می‌کنیم با جنگلی وهم‌آلود از آسمان‌خراش‌ها، شبکه‌های حمل و نقل بسیار پیچیده و درهم تنیده، ارتباطات افقی و عمودی غیر هم‌سطح، وسایل پرنده‌ای که همه جا هستند و به همه جا می‌پرند و حضور ربات‌ها در همه جا و شبکه‌ای پیچیده از ارتباطات الکترونیک که بر همه چیز نظارت دارند. گاه تصویرهایی را می‌بینیم از شهرهایی پرازدحام، در هم بر هم و آلوده، و گاه شهرهایی آرام، سبز و خرم. اما معماران و طراحان شهری برای آن‌که اثرگذاری فعالیت خود را به رخ بکشند، بیش‌تر، تصویری از شهرهای آینده ترسیم می‌کنند که دنیایی به‌نسبت به سامان شده‌ای است و بسیاری از دغدغه‌های کنونی انسان‌ها، همچون ترافیک و محیط زیست را پاسخ داده‌است.

 

سخنرانی به مناسبت روز شهرساز در دانشگاه مازیار، مازندران، 25 آبان 1391

معمارنت-موضوع ما چیستی و چگونگی شهرهای آینده است. پاسخ مشخصی برای این پرسش ندارم و تنها می‌توانم با استفاده از روش استادانتان، من هم تعدادی پرسش را به ذهن پرسش‌گر شما اضافه کنم.
شهرهای آینده؟ با پیش کشیدن همین دو کلمه، شهرهایی را تصور می‌کنیم با جنگلی وهم‌آلود از آسمان‌خراش‌ها، شبکه‌های حمل و نقل بسیار پیچیده و درهم تنیده، ارتباطات افقی و عمودی غیر هم‌سطح، وسایل پرنده‌ای که همه جا هستند و به همه جا می‌پرند و حضور ربات‌ها در همه جا و شبکه‌ای پیچیده از ارتباطات الکترونیک که بر همه چیز نظارت دارند. گاه تصویرهایی را می‌بینیم از شهرهایی پرازدحام، در هم بر هم و آلوده، و گاه شهرهایی آرام، سبز و خرم. اما معماران و طراحان شهری برای آن‌که اثرگذاری فعالیت خود را به رخ بکشند، بیش‌تر، تصویری از شهرهای آینده ترسیم می‌کنند که دنیایی به‌نسبت به سامان شده‌ای است و بسیاری از دغدغه‌های کنونی انسان‌ها، همچون ترافیک و محیط زیست را پاسخ داده‌است. شهرهایی که انرژی خود را از خورشید و یا سایر انرژی‌های تجدیدپذیر می‌گیرند. صفحه‌های خورشیدی همه جا هستند؛ روی بام‌ها، روی سایبان‌ها، روی پنجره‌ها و هر جایی که فکرش را بکنی. آب این شهرها از محیط پیرامونی به‌دست می‌آید و به همان محیط پس داده می‌شود. دیگر نیازی نیست که چشم به آسمان بدوزی که کی می‌رسد باران! در این تصویر رؤیایی، انسان‌ها فقط خیلی مرفه‌اند و به این دلیل احتمالاً تنها دغدغه‌شان، چگونه گذراندن تعطیلات آخر هفته است. اگرچه بسیاری از اندیش‌مندان حوزۀ علوم اجتماعی به چشم‌اندازهای آینده بشریت پرداخته‌اند، اما در تصویری که معماران و طراحان از آینده این‌گونه شهرها داده‌اند، از چگونگی و نوع مناسبات اجتماعی، فرهنگ، عقاید، رضایت‌مندی، لایه‌بندی‌های اجتماعی و چگونگی ادارۀ اقتصادی و سیاسی جامعه خبری نیست.

 

منشأ چنین تصوری از کجا است؟ من پاسخ آن را در ذهن ساده‌انگارانه و قیاس‌کنندۀ انسان‌ها جست‌وجو می‌کنم که با برهم‌گذاری رویدادهای چند سدۀ اخیر، اندیشه پیشرفت را چون حکمی کلی برای آینده جهان در نظر گرفته است. این اندیشه، با جای دادن انسان در مرکز خلقت، دارای سابقه‌ای طولانی است، در دوران مدرن با غلبه انسان بر نیروهای طبیعی، دارای قدرت بی چون و چرایی شد. مقایسۀ میزان پیچیدگی زیستی انسان با سایر موجودات زنده، این تصور را تقویت کرد که همه روی‌دادهای طبیعی که طی میلیون‌ها سال رخ داده‌است، برای بروز و ظهور انسان بر روی این کره خاکی است. توانایی انسان در غلبه بر طبیعت نیز این تصور را قوت بخشید که می‌توان قوانین علوم طبیعی را برای تبیین و تغییر طبیعت و جامعه انسانی به‌کار برد. در دهه‌های اخیر نیز سرعت تحولات جامعه‌های شهری آنچنان است که گام‌های بعدی را تصورپذیرتر کرده‌است. اما در مقابل، گروهی هستند که این آموزۀ پیش‌رفت را به چالش کشیده و حضور چندده هزار ساله انسان بر روی زمین را در مقایسه با حضور چندین میلیون ساله مورچه‌ها به سخره می‌گیرند. آن‌ها جنگ‌ها، خشونت‌ها، نسل‌کشی‌ها، تخریب گسترده محیط زیست، انقراض گونه‌های بسیار زیاد گیاهان و حیوانات به دست انسان را پیش‌رفت تلقی نمی‌کنند. آن‌ها این تصور را مالیخولیایی می‌دانند و پایان آن‌را چیزی جز نابودی بشر نمی‌بینند.

 

اما چرا معماران و طراحان بیش از دیگران به چنین تصوری دست‌یافته‌اند؟ به‌نظر من، از آن‌جا که معماران و طراحان شهری، ذهنی هنرمندانه دارند، می‌توانند فارغ از محدودیت‌های اقتصادی، فنی، طبیعی و جزآن‌ها،با پرواز آزادانه خیال، مهارناپذیرتر از دیگران تصویر خوب یا بد چنین شهرهایی را پیش روی بگذارند.

 

فرض کنیم که تصویر مثبتی که معماران و طراحان از شهرهای آینده ترسیم کرده‌اند، تصویری پذیرفتنی و آرمانی ما باشد، پرسش این‌جا است که آیا چنین تصوری تحقق‌پذیر است؟ فکر می‌کنم دست‌کم در نظر، آری. بسیاری از معماران و شرکت‌های معماری در دنیا، چنین تصوری را آزموده‌اند. برخی نیز همچون شهر مصدر در ابوظبی، کوشیده‌اند که آن را بسازند. در ایران نیز اجرای برخی از شهرهای جدید با آخرین فن‌آوری‌های روز و آزمون فن‌آوری‌های آزمون‌نشده از سوی وزارت راه و شهرسازی و شرکت شهرهای جدید پیشنهاد شده‌است و برخی از مهندسین مشاور، نیز چنین رویکردی را آزموده‌اند:

 

مطابق با خواست کارفرما، قرار بر آن شد که شهر جدید چهارم در استان اصفهان با رویکرد شهر آینده و با محتوای شهرهای ایرانی ـ اسلامی طراحی و ساخته شود؛ شهری با هویت، به عنوان نمونه‌ای از شهرهای آینده و به عنوان سهم ایرانیانِ مسلمان از آینده شهرها. در این باره دو گزینه طراحی شد: گزینه‌ای با همان تصویری که در بالا اشاره شد و در مقابل، گزینه‌ای با ساختمان‌هایی یک تا دو طبقه، با الهام از معماری و شهرسازی ایرانی ـ اسلامی، به‌ویژه شهر تاریخی اصفهان. در هر دوی این گزینه‌ها، شهری بدون کربن و سوخت فسیلی طراحی شد که تمامی انرژی خود را از بام ساختمان‌ها، پنجره‌ها، سایبان‌ها و هرجایی که امکان نورگیری باشد، به‌دست می‌آورد، علاوه بر آن، برای انرژی صنایع و فعالیت‌های بسیار پیشرفته‌اش، نیروگاه خورشیدی مناسبی در بیرون از شهر در نظر گرفته شد. تمامی ساختار شهر بر ارتباطات الکترونیک بی‌سیم استوار است و تمامی تأسیسات آن به‌طور کاملاً هوشمند طراحی شدند. به‌طوری‌که کوچک‌ترین اشکال در شبکه تأسیساتی‌اش، با حس‌گرهایی به اطلاع مسئولان شهر و مالکان خانه‌ها و کارگاه‌ها رسانده می‌شود و در کم‌ترین زمان رفع اشکال خواهدشد. شبکه‌ای از وسایل حمل و نقل خصوصی (PRT) ارتباطات شهر را برعهده دارند که با رایانه و بدون راننده، ساکنان را به هر نقطه‌ای می‌رسانند. درون خانه‌ها با ربات‌ها اداره می‌شوند. همه وسایل خانگی توانایی مهار از راه دور را دارند. همه این‌ها مانع از آن نیست که پیاده‌روی، دوچرخه‌سواری، تفریح و زندگی آرام شهری وجود نداشته باشد. در این شهر سبزینگی همه‌جا به‌چشم می‌خورد. فضاهای سبز با روش‌های خودکار و رایانه‌ای اداره و آبیاری می‌شوند. زباله‌ها از مبدأ جداسازی و فشرده می‌شوند و با زمان‌بندی هوشمندجمع‌آوری و به محل بازیافت برده می‌شوند. فعالیت‌های اقتصادی این شهر، که در برگیرنده کشاورزی ارگانیک و علمی، صنعت بسیار پیش‌رفته و خدمات برتر هستند، همگی دانش‌بنیان و برپایه اقتصاد ملی و جهانی سازمان خواهند یافت. از این‌رو در چنین شهری، تنها کسانی توانایی و تمایل به سکونت دارند که دارای درآمد بسیار بالا، مشاغل عالی‌رتبه علمی، صنعتی، حرفه‌ای و تجاری، تحصیلات بالا و نیازمند به محیطی مجزا و به شدت مدرن و امن باشند؛که بدیهی است طیف بسیار محدودی از لایه‌های اجتماعی را دربرمی‌گیرند. مطالعات اجتماعی ما نشان داد که در خوش‌بینانه‌ترین برآوردها، حدود 1500 خانوار با جمعیت 5000 نفر، می‌توانند به عنوان متقاضیان بالقوه این شهر در مجموعه شهری اصفهان، با جمعیتی بالغ بر 3.5 میلیون نفر،تلقی شوند.

 

در برابر ساخت چنین شهری، موانع متعددی وجود دارند که مهم‌ترین آن‌ها مانع و چالش اقتصادی است. چنین شهری آن‌چنان پر هزینه است که هر خانوار برای تملک یک واحد مسکونی در این شهر، باید دست‌کم رقمی در حدود 4 میلیارد تومان بپردازد، که به معنای درآمد ماهانه 30 میلیون تومانی برای هر خانوار است تا بتوانند با پرداخت یک‌سوم از درآمدشان (با ارزش فعلی و به قیمت ثابت سال 1391)، چه به‌صورت پس‌اندازهای پیشین و یا اقساط آینده در مدت 30 سال صاحب چنین خانه‌هایی بشوند. هنگامی که این ارقام را با درآمدهای لایه‌های متوسط کنونی شهرهای‌مان مقایسه می‌کنیم، می‌توانیم به‌سادگی، دربرگیرندگی چنین شهرهایی را دسترس‌ناپذیر بدانیم.شاید در برخی از کشورها، همچون امارات با درآمد سرانه 50 هزار دلار بتوان به ساخت چنین شهرهایی اقدام کرد، اما در ایران با درآمد سرانه 5 هزار دلار، به هیچ‌وجه در اولویت نیست.

 

بنا به فرض، اگر چنین شهری ساخته شود، در برابر این چالش قرار می‌گیریم که آیا توانسته‌ایم جامعه‌ای شهری بسازیم؟ در اینجا با دو مفهوم سروکار داریم: نخست: «شهرِ درخود»، یعنی سکونت‌گاهی که ساکنانش به‌طور عمده به شغل‌های صنعتی و خدماتی وابسته‌اند، روابط‌شان برپایه خویشاوندی نیست، دارای اقتصاد به‌طور عمده درون‌زا و تقسیم کار هستند و هرکس، همه نیازهایش راخودش تولید نمی‌کند. ساکنان این شهر را دست‌کم می‌توان «شهرنشین» دانست. دوم «شهرِ برای خود»، که علاوه بر ویژگی‌های پیش‌گفته، ساکنانش دارای رفتار آگاهانه و قدرت رأی و انتخاب باشند. می‌توان این ساکنان را که رابطه دوجانبه‌ای با شهر دارند، «شهروند» نامید. رفتار شهروندی مبتنی بر آگاهی، خرد جمعی و دوراندیشی است. از این‌رو، شهرنشینان خواب‌گردی را که این‌روزها در شهرهایمان مشاهده می‌کنیم که از هر روی‌داد مرتبط با شهرشان گریزان‌اند و یا با بی تفاوتی از کنار آن می‌گذرند، نمی‌توانیم شهروند خطاب کنیم.

 

اما ایجاد سکونت‌گاهی با ویژگی‌های پیش‌گفته، ما را به سوی ایجاد شهر با هر دو مفهوم رهنمون نمی‌سازد. هم‌اکنون در تمامی شهرهای جدید که طی چند دهه اخیر در ایران ساخته شده با چالشی از این دست مواجهیم: سکونت‌گاه‌هایی که دست بالا، خدمات سکونتی مناسبی به ساکنانشان می‌دهند و نه بیش‌تر؛ و ساکنانش را نه «شهروند» و نه حتی «شهرنشین»، بلکه فقط می‌توانیم «ساکن» بنامیم. تاکنون در درون این شهرهای جدید، نتوانسته‌ایم مناسبات اقتصادی ـ اجتماعی متعادلی برقرار کنیم. ساکنان آن‌ها به امید استفاده از یارانه‌های دولتی و تفاوت در هزینه‌های ساخت، سکونتی موقت را پذیرفته‌اند و همواره گوش به‌زنگ فرصتی برای تبادل فرصت زندگی در شهر جدید با شهر قدیم می‌مانند. این مشکل به‌ویژه در فضاهای مشترک با توجه به هزینه‌های جمعی، چهره خود را بیش از پیش آشکار می‌سازد. پس، در صورت ساخت چنین شهر پر هزینه‌ای، نمی‌توانیم مطمئن باشیم که «شهر» ساخته باشیم. این قاعده در همه دنیا جاری و ساری است. روی‌دادهای چند سال اخیر در امارات نیز ثابت کرد که ساکنان کوچیده در شهرهای دست‌ساز، با دیدن امواج سونامی اقتصادی، به سادگی همه چیز را وامی‌گذارند و پر می‌کشند. هرچند که این شهرها دقیقاً طراحی شده باشند وهر چند «آینده‌نگر»، اما در نهایت، ماکتی بزرگ از شهر هستند.

 

اکنون اگر صورت مسأله را عوض کنیم و بخواهیم به جای تمرکز امکانات بسیار مدرن در یک شهر جدید، شهرهای موجودمان را به سوی آن تصور ایده‌آل ببریم، با چه چالش‌هایی روبه‌رو خواهیم شد؟ ما هم‌اکنون در شهرهای موجودمان دچار مشکلات متعددی هستیم. با آن که سامانه‌های خودکار به بسیاری از عرصه‌های زندگی‌مان رسوخ کرده و رایانه‌ها در همه جا، از شبکه‌های اداری و بانکی تا شبکه‌های علمی و اطلاعاتی حضور دارند، اما سایر عناصر شهرهای به اصطلاح آینده، فرسنگ‌ها با وضع موجود فاصله دارند. خانه‌های ما در برابر رخ‌دادهای طبیعی زمین‌لرزه و سیل، به سادگی فرو می‌ریزند، بحران‌های زیست محیطی گریبان ما را رها نمی‌کنند، از پس رفع آلودگی‌های هوا، آب، صدا و حتی جمع‌آوری زباله‌هایمان بر نمی‌آییم. ما ممکن است بتوانیم چهارراه‌هایمان را با دوربین مدار بسته پایش کنیم، اما به‌شدت در برابر ترافیک پر رفت و آمد و راه‌بندان‌های طولانی و کلافه‌کننده عاجز هستیم. ساعت‌ها وقت مفید شهروندان در مسیر بزرگ‌راه‌های پر پیچ و خم و پل‌های چند طبقه و غیر هم‌سطح و تونل‌ها هدر می‌رود. حمل و نقل جاده‌ای دچار ناکارایی شدید و تلفات بسیار است. حمل و نقل عمومی در شرایطی کاملاً غیر اقتصادی است و تنها با انباشته کردن اتوبوس‌ها با مسافران و پرداخت یارانه به تراز اقتصادی نزدیک می‌شود. شبکه حمل و نقل ریلی پس از بیش از 30 سال از آغاز برنامه‌ریزی هنوز در حال ساخت‌اند و در برخی از شهرهای بزرگ کشورمان، کارگاه‌های مترو حدود 15-10 سال است که زندگی عادی آن شهرها را مختل کرده و هیچ چشم‌اندازی برای پایان یافتن این طرح‌ها و برچیدن آن کارگاه‌ها وجود ندارد. فرض کنیم که بخواهیم همه شهرهای کشور به چنان چشم‌اندازی برسند، به چقدر زمان نیاز داریم؟ اگر چه این چشم‌اندازها چندان نامعقول نیستند و دست‌یابی به برخی از آماج‌های آن‌ها امکان‌پذیر است، اما به‌نظر می‌رسد که دست‌یابی به همه آن‌ها از دست‌رس نسل‌هایی که ما در آن‌ها به‌سر می‌بریم، بیرون است. از این‌رو هنگامی‌که به آینده می‌اندیشیم، باید به آینده در دسترس فکر کنیم و نه آینده‌ای تخیلی که ممکن است طی چندین نسل رخ دهد. ما به‌عنوان برنامه‌ریزان شهری کنونی کشور، تنها وظیفه داریم به هدفی بیاندیشیم که مربوط به خود ما است. ما نمی‌توانیم و نمی‌باید برای انسان‌های نسل‌های دیگر تعیین تکلیف کنیم. نسل‌های آینده، هم شعور کافی برای اداره امور خویش را دارند و هم از دانش انباشته بیش‌تری نسبت به ما بهره‌مند هستند. ما تنها وظیفه داریم که مشکلات دوره خودمان را از پیش پا برداریم اما از آن‌جا که نسل‌ها و منافع آن‌ها به یکدیگر پیوند می‌خورند، ناچاریم برای نسل‌های آینده نیز ذخیره‌های کافی نگه‌داریم.

 

در این‌جا این پرسش مطرح می‌شود که مشکلات و چالش‌های پیش‌ِ روی ما در همین آینده در دست‌رس چیستند؟ من تنها می‌توانم برخی از آن‌ها را به شرح زیر دسته‌بندی کنم و تشخیص آن‌ها را به خود شما در فعالیت‌های علمی و حرفه‌ای‌تان می‌سپارم:

 

از دیدگاه جمعیتی، شما که به‌طور عمده متولدان سال‌های پایانی دهه 60 و ابتدای دهه 70 هستید، درست پشت سر متولدان دهه 55 تا 65 جای دارید. اگر به ساختار سنی ـ جنسی کشور نگاه کنید، می‌بینید که آنان در بیش‌ترین فراوانی جمعیتی و شما در کم‌ترین فراوانی هستید. اگر چه آنان را نمی‌توان به عنوان نسلی جدا از شما در نظر گرفت، اما بستر اجتماعی اقتصادی که آن‌ها در آن رشد کرده و بالیده‌اند با شرایط شما به‌طور کلی متفاوت است. آن‌ها با عبور انبوهیِ خود از گلوی تنگ اقتصاد کشور، زخمی عمیق برجای گذاشته‌اند. آنان همیشه با کم‌ترین امکانات ساخته‌اند، ‌در مدرسه‌های چند نوبته درس خواندند. در رقابتی فشرده به دانشگاه و مراکز کار وارد شدند. هنوز به‌سختی در حال تشکیل خانواده و تهیه مسکن هستند. با همین انبوهی به مرحله‌های بعدی گام می‌گذارند و هنگامی‌که به سنین بازنشستگی و از کار افتادگی می‌رسند، نیز خیابان‌ها و فضاهای شهری را انباشته از خود خواهند کرد. آنان تجربه زندگی در خانوارهای پر جمعیت را دارند ولی خود با پایین‌ترین نرخ باروری فرزندان چندانی از خود به‌جای نمی‌گذارند. بنابراین، گروه جمعیتی فعالِ پس از آن‌ها شما هستید که به دلیل جوان‌تر بودن، بار اقتصادی آنان و نسل قبل از خودتان را باید بر دوش بکشید. پس، از دیدگاه جمعیت‌شناختی، شهرهای آینده، آینده‌ای که قرار است شما برای آن برنامه‌ریزی کنید و بسازید، به‌طور عمده، شهرهای گروه انبوهی از سال‌مندان از نفس افتاده است که شما مدیران آن‌ها هستید.

 

از دیدگاه اقتصادی، با چشم‌انداز کاهش درآمدهای نفتی و چالش‌های جدی اقتصادی در داخل کشور و در رقابت میان کشورهای گوناگون روبه‌رو هستیم. موقعیت اقتصادی ما دچار شکنندگی و خطرات بسیاری است. ما ایرانیان به درآمد نفتی خو کرده‌ایم و نمی‌توانیم تصور دقیقی از اقتصاد کم نفت یا بدون نفت داشته باشیم. بدیهی است در این شرایط باید برای حفظ تعادل اقتصادی‌مان، بیش‌تر از گذشته به تولید و کار خود متکی شویم. ما ناچاریم از ریخت و پاش‌های مالی و اقتصادی به شدت زیادتری جلوگیری کنیم و به‌ویژه مدیریت میانی کشور در بخش‌های خصوصی و عمومی باید به اداره خیلی دقیق و کاملاً بهینه اقتصادی بپردازد. شما، چه در بخش برنامه‌ریزی و چه در مدیریت یا ساخت شهرها، باید به بهینگی اندازه شهرها فکر کنید.

 

از دیدگاه اجتماعی، با این پرسش روبه‌رو می‌شویم که آیا شهرهای ما به مراکزی برای تجمع ثروت تبدیل می‌شوند و یا فقرا با انگیزه استفاده از صرفه‌های ناشی از تجمع، به درون شهرها پناه خواهند آورد؟ در این صورت آیا لایه‌های اجتماعی شهرنشین دچار شکاف‌های جدی نخواهند شد؟

 

از دیدگاه فرهنگی با چشم‌انداز مشخص رشد آگاهی‌ها، سواد و تحصیلات، به‌ویژه در بانوان و رشد بسیار شدید ارتباطات روبه‌رو هستیم که تأثیرات عمیقی در نیازمندی‌های فرهنگی، انتظارات اجتماعی و سیاسی خواهند گذاشت. از این رو، گروه‌های اجتماعی در تمامی سطوح از خانواده گرفته تا شهر و کشور برای بروز و ظهور شخصیت و هویت خود به تقابل و مبارزه خواهد پرداخت. پس اثر مستقیم چنین تحولاتی در شهرهای آینده، نیازمندی برای ارتقاء فرهنگ شهروندی است که برنامه‌ریزی و مدیریت مشارکتی و دخالت بیش از پیش مردم در امور زندگیشان را ایجاب می‌کند.

 

از دیدگاه محیط زیستی، با شرایط بحرانی بسیار جدی در شهرها روبه‌رو هستیم: بحران‌های آب، انرژی، زباله، منابع تجدیدناپذیر، آلودگی‌ها، شرایط عصبی و روانی و تخریب گسترده محیط زیست. من از شهر دود زده و پر ترافیک و به‌شدت مضطرب و عصبی تهران به مازندران سرسبز آمده‌ام. اما در اینجا نیز با سیلی ویران‌گر روبه‌رو شده‌ام که حاصل تخریب گسترده جنگل‌ها و بدون حفاظت گذاشتن شهرها است. با عبور از کوچه‌ها، خیابان‌ها، جاده‌ها، جنگل‌ها و رودخانه‌ها انبوهی از زباله‌ها را به‌چشم دیدم. به‌راستی چه چشم‌اندازی از آینده شهرها می‌توان انتظار داشت؟
اصلاً آینده چیست؟ همان‌گونه که پیش از این هم گفتم، از نظر من آینده مدت زمانی است که هر کدام از ما در آن زندگی می‌کنیم. همان‌گونه که زمانی که در این دنیا نبودیم و تصوری از آن نداشتیم، زمانی هم که از دنیا برویم تصوری از دنیا نخواهیم داشت. جهان عینیتی است که در ذهن ما پدیدار می‌شود و ذهن خلاق انسان می‌تواند این جهان را بر اساس ساختار ذهنی‌اش تعریف کند، نظم دهد و بازآرایی کند.

 

ما نمی‌توانیم همچون پیش‌گویان، به پیش‌بینی دنیای آینده بپردازیم. آینده «تیره و تار» و یا «روشن و رو به پیش‌رفت» نیست، بلکه آینده را تنها می‌توانیم «ناروشن» خطاب کنیم. ما می‌توانیم چشم‌اندازی را برای آینده ترسیم کنیم. ما می‌توانیم و باید برای آینده‌مان هدف و آرمان داشته باشیم. ما می‌توانیم بدبین نباشیم، اما باید یادآور شوم که همه این چیزها به خود انسان و انتخاب‌هایش بستگی دارد. این ما هستیم که آینده را انتخاب می‌کنیم، حتی اگر دست روی دست بگذاریم.
متشکرم.
 

 

منابع: 

معمارنت