انتشار سومین شمارۀ نقدنامۀ هنر
معمارنت- شمارۀ تابستان نقدنامۀ هنر با موضوع نقد پسااستعماری هنر منتشر شد. این نشریه در دو بخش آغازین و تخصصی به ارائه مقالاتی از منظر نقد سلطۀ فرهنگی غرب بر شرق میپردازد.
این مجموعه به عنوان کتاب تخصصی در حوزۀ پژوهش و نقد هنر عرضه شده است. تا کنون دو شماره از این نشریه زیر نظر معاونت پژوهشی خانه هنرمندان منتشر شده و این سومین شمارۀ آن میباشد. در ادامه میتوانید فهرست مندرجات و خلاصهای از مقالات آمده در این نقدنامه را بخوانید:
معمارنت- شمارۀ تابستان نقدنامۀ هنر با موضوع نقد پسااستعماری هنر منتشر شد. این نشریه در دو بخش آغازین و تخصصی به ارائه مقالاتی از منظر نقد سلطۀ فرهنگی غرب بر شرق میپردازد.
این مجموعه به عنوان کتاب تخصصی در حوزۀ پژوهش و نقد هنر عرضه شده است. تا کنون دو شماره از این نشریه زیر نظر معاونت پژوهشی خانه هنرمندان منتشر شده و این سومین شمارۀ آن میباشد. در ادامه میتوانید فهرست مندرجات و خلاصهای از مقالات آمده در این نقدنامه را بخوانید:
فهرست
سرآغاز
بخش اول:
دكتر شهلا حائري/ مرگ نمادين و جاودانگي از ديدگاه مارسل پروست
دكتر بهنام كامراني/ بازگشت به خود در مينياتورهاي جديد پاكستان
بخش دوم:
مقدمه: از شرق شناسي تا پسااستعماري؛ نظريه و نقد
دكتر ايلميرا دادور/ شعر استعمار و پسا استعمار
دكتر مريم لاري/ خوانش پسا استعماري سفرنامه هاي ژان ديولافوا
آزاده شاهمیری/ بررسی نمونه هایی از بازنمود اتللو در اجراهای صحنه ای و اقتباسهای سینمایی
نریمان افشاری/ مهابهاراتای پیتر بروک: تئاتر قرن یا شرق شناسی صحنه ای؟
جليل كريمي/ فوتبال، سینما، سیاست؛ تحلیلی پسااستعماری از فیلم «مارادونا»ی اِمیر کاستاریکا
سرآغاز
سومين شمارة نقدنامه هنر همانند شمارههای پیشین به دو بخش تقسیم شده است. در بخش آغازين دو مقاله ارائه ميشود. مقالة نخستين به موضوع مرگ و جاودانگي از منظر مارسل پروست اختصاص يافته است. ديگر مقالة اين بخش تصوير خود و هويت ملي را در مينياتورهاي هنرمندان پاكستاني جستوجو ميكند.
در بخش تخصصی به یکی از رویکردهای نسبتاً تازه و بحث برانگیز یعنی رویکرد پسااستعماری پرداخته میشود. مطالعات پسااستعماری دارای ویژگیهايی است که آن را از دیگر رویکردهای نظری و انتقادی ادبیات و هنر متمایز میگرداند. این رویکرد که در زمرة مطالعات فرهنگی قرار میگیرد، به تقسیم بندیهای روابط قدرت در عرصة بینافرهنگی و تأثیر آنها در حوزة ادبیات و هنر میپردازد. در حقیقت، رویکرد پسااستعماری رویکردی انتقادی به سلطة فرهنگی غرب بر شرق در معنای گستردة آن است. جای شگفتی است که در این عرصه جای منتقدان ایرانی به شدت خالی است. کشوری که به دلیل همین روابط نابرابر و در اعتراض به سلطة فرهنگی کشورهای استعماری به مبارزه برخاست و انقلاب شکوهمندی را محقق کرد چرا باید در عرصة نقد و نظریه های ادبی تا این حد منفعل باشد؟ چرا نباید نتایج قیام مردمی به حوزة مطالعات ادبی و هنری کشیده شود؟ درصورتیکه جهان عرب و شبه قاره نظریه پردازان بزرگی همچون ادوارد سعید، هومی بابا و گاياتري اسپیواک را در عرصة پسااستعماری و بسیاری دیگر را در عرصه های مطالعاتی دیگر معرفی کرده اند.
ازاينرو کوشش شده است در مجموعه مقالات ارائه شده، نظریه و رویکرد پسااستعماری معرفی شود تا نه فقط با یکی از جریانات مطالعاتی پويا در دهه های اخیر آشنایی حاصل شود، بلکه موجب تأمل در چرایی نازایی مطالعات در عرصة ادبی و هنری نیز باشد.
مرگ نمادين و جاودانگي از ديدگاه مارسل پروست
دكتـر شـهـلا حـائـري
عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي
shahlahaeri@yahoo.com
چكيده
كتاب در جستوجوي زمان ازدست رفته با واژة «زمان» آغاز ميشود و با آن نيز به پايان ميرسد يا بهتر بگوييم، به آن ميپيوندد تا حلقة رمان را كامل كند و سرآغازي ديگر بر آن باشد. سراسر اين كتاب سرشار از مرگهاي واقعي و نمادين است. به اعتقاد پروست، انسان يكباره نميميرد، بلكه در طول زندگي اش بارها مرگ را درون خود تجربه ميكند. مرگ و نيستي را ميتوان يكي از شخصيتهاي اصلي اين رمان به شمار آورد؛ مرگي كه از آغاز تولد با تك تك ما ميزيد و بارها چهره مينمايد. زندگي در باور پروست سلسلهاي از مرگهاي متناوب و پيوسته است.
از سوي ديگر، كتاب در جستوجوي زمان از دست رفته خود نافي زمان و مرگ است. رمان با زمان آغاز ميشود تا با بي زماني و ناميرايي پايان پذيرد و سرانجام ميبينيم كه راوي بر مرگ چيره ميشود و به جاودانگي دست مييابد.
در اين مقال ميكوشيم تا مرگ و نيستي را از ديدگاه پروست بررسي كنيم، علايم و نشانه هاي مرگ نمادين را دريابيم و سرانجام ببينيم چگونه اين مرگهاي تدريجي ميتواند ما را به ناميرايي و جاودانگي رهنمون شود.
واژگان كليدي:
زمان، فراموشی، مرگ، جاودانگی، پروست، در جستوجوي زمان ازدست رفته.
بازگشت به خود در مینیاتورهای جدید پاکستان
دكتـر بهنـام کامـرانی
عضو هیئت علمي دانشگاه هنر
kamrani_b@yahoo.com
چكيده
هنر مینیاتور پاکستان فراز و فرودهای تاریخی مختلفی را از سر گذرانده است. اکنون این هنر با اخذ راهکارهای تازه در هنر معاصر همزمان با دیدگاههایی پسااستعماری و انتقادی نسبت به سیطرة نفوذ شیوه های غربی نقاشی، تجدید حیاتی دوباره یافته است. هنرمندان این گرایش در نمایشگاههای مهم بین المللی و بینالهای هنر معاصر در سالهای اخیر حضور داشته و حتی بر جریان نقاشی معاصر تأثیر گذاشتهاند. اتخاذ گرایش پسااستعماری با تمرین و گرایش به هنر مینیاتور که در دوران قبل از آن تنها شیوهای دست ورزانه به حساب میآمد و گرایش انتقادی به موضوعات اجتماعی از جمله راهکارهای موجود در دوران پس از استقلال میباشند. مقاله حاضر ضمن شناسایی این گرایش هنرمندان، آثار و جنبه های پسااستعماری در آنها را مورد کاوش و تحلیل قرار میدهد.
واژگان كليدي:
نقاشی معاصر، مینیاتور، پسااستعماری، هنر پاکستان.
شعر استعمار و پسااستعمار
دكتـر ايلمـيـرا دادور
دانشـيار دانشـگاه تهران
idadvar@ut.ac.ir
چكيده
استعمار، پسااستعمار و نواستعمار، واژگاني است آفريدة ذهن انديشمندان، نويسندگان و صاحبنظران؛ خواه شرقي (شرق بزرگ، جهان سوم و رنگين پوستان) و خواه غربي. استعمار در گذشته، با اشغال سرزمينها براي مالکيت بر آنها، به نام پيشرفت و تمدن، خشونت را به کار گرفت و صاحبان اصلي مستعمرات را سرکوب کرد. از آغاز قرن بيستم هم با مرکزيتبخشي به زبان و فرهنگ خود، سعي در راندن جهان شرق به حاشية جامعة جهاني دارد. اما دقيقاً در همين سالها و با استفاده از همان حربة زباني بود که انديشههاي پسزده و در خفا ماندة شرقِ بزرگ ظهور کرد. ادبياتي گفته و خوانده شد که پشتيبان فرهنگ کشورهايي است که ديگر مستعمره خوانده نميشوند، اما نگاه به آنها هنوز با ذهنيت استعماري است. از همينجا نظريات پسااستعماري به عرصة جهان راه پيدا کرد. در اين مقاله کوشش شده تا با خوانشي نو از دو شعر سروده به زبان فرانسه - يکي از نويسنده و شاعري سنگالي و ديگري از شاعري گوادولوپي- با مد نظر قراردادن مفهوم واسازي نزد دريدا و نگاهي به مفهوم قدرت نزد فوکو، گذار از استعمار به پسااستعمار نمايان شود.
واژگان كليدي:
استعمار، پسااستعمار، واسازي، قدرت، شعر.
خوانش پسااستعماري سفرنامههاي ژان ديولافوا
دكتـر مريـم لاري
عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي، واحد اسلامشهر
Iari _maryam@yahoo.com
چكيده
كتاب شرق شناسي ادوارد سعيد از جمله اركاني است كه رويكرد پسااستعماري، به صورت كنوني، بر پاية آن شكل گرفته است و عبارت از نوعي سبك فكري است كه بر مبناي تمايز بودشناختي و معرفت شناختي بين شرق و غرب قرار دارد. اين رويكرد از مطرحترين نظريات انتقادي معاصر است كه نه تنها فرهنگ و ادبيات كشورهاي استعمارزده، بلكه كشورهايي را كه هرگز به طور مستقيم تحت سلطة استعماري نبوده اند، دربر ميگيرد و داراي جايگاه ويژة خود در فضاي پست مدرنيستي معاصر است. اين رويكرد نه فقط در خوانش متون كلاسيك، بلكه مقالات ژورناليستي، خطابه ها و به ويژه سفرنامه ها، كاربردي ويژه دارد و لايه هاي پنهان معنايي را بر خواننده ميگشايد.
اين نوشتار ميكوشد با رويكردي پسااستعماري، سفرنامههاي ژان ديولافوا را كه براساس مشاهدات وي در سفر به ايران و كاوشهاي باستانشناسي شوش نوشته شدند، مورد بررسي قرار دهد و از اين متون به مثابة ابزاري براي خودآگاهي و انتقاد از «خود» سود جويد.
واژگان كليدي:
رويكرد پسااستعماري، شرقشناسي، ادوارد سعيد، سفرنامه، مادام ژان ديولافوا.
بررسـی نمونـههایی از بازنمـود اتللـو در
اجراهای صحنهای و اقتباسهای سینمایی
آزاده شـاهمیـری
دانشجوي دكتري پژوهش هنر دانشگاه الزهرا
azade.shahmiri@gmail.com
چکیده
نمایشنامة اتللو نوشتة ویلیام شکسپیر موضوع بحثهای انتقادی بسیاری قرار گرفته که از مهمترین آنها میتوان به نقد نژادگرایی و اروپامحوری حاکم بر متن اشاره کرد. این نوشتار قصد دارد با مطالعة نمونه هایی از بازنمود شخصیت اتللو در اجراهای صحنه ای و اقتباس های سینمایی چگونگی ارائة تصویر او در مقام «دیگری» متون کلاسیک را ارزیابی کند. از سوی دیگر خوانشها و تفسیرهای کارگردانهای اتللو و استفاده از کلیشه های آشنا، آشکار و گاه پوشیده در این بازنمایی ها تحلیل خواهند شد.
واژگان کلیدي:
اتللو، نژاد، بازنمایی، تئاتر، اقتباس سینمایی.
مهابهاراتای پیتر بروک: تئاتر قرن یا شرق شناسی صحنه ای؟
نگاه منتقدان مهابهاراتای بروک از منظر نظریة پسااستعماری
نریمــان افشــاری
کارشناس ارشد، مترجم و پژوهشگر تئاتر
nariman.afshari@googlemail.com
چكيده
پیتر بروک کارگردان انگلیسی در سال 1985 م. اولین اقتباس خود از مهابهاراتا را به همراهی نویسندة فرانسوی ژان کلود کریر به صحنه برد. این اجرا که بعد از تجربه های بینافرهنگی دیگر بروک چون ارگاست، گردهمايي پرندگان و... انجام میشد جار و جنجال بیشتری نیز برپا کرد؛ جنجالی که عمدتاً ناشی از فریادهای تحسین و تشویق بود، به طوری که صداهای مخالف چندان شنیده نمیشد.
این مقاله سعی در پژواک بخشیدن به آن صداهای مخالف دارد؛ صداهایی که عمدتاً از موضعی این اثر را مینگرند که باید آن را موضعی پسااستعماری دانست. با توجه به این که آثار و آرای نظریه پردازان هندی چون هومی بابا، و اسپیواک که از چهرههای اصلی نظریة پسااستعماری هستند نوعی جریان نقد پسااستعماری را در هند ایجاد کرده است، میتوان انتظار داشت که واکنشهای این منتقدان، که شاید مطرحترین آنها رستم بهاروچا باشد، نقدهایی درخور تأمل به بار آورد. نقد اصلی به بروک آن است که او (و همکارش کریر) از چشم اندازی شرق شناختی مهابهاراتا را مورد توجه قرار داده اند و دستاورد آنها در حیطة فرهنگ چیزی جز تثبیت و تداوم گفتمان شرق شناسی نبوده است.
واژگان كليدي:
مهابهاراتا، پیتر بروک، شرق شناسی، پسااستعماری، بینافرهنگیگری، رستم بهاروچا.
فوتبال، سینما، سیاست
تحلیلی پسااستعماری از فیلم «مارادونا»ی اِمیر کاستاریکا
دكتـر جلیـل کریـمی
اسـتادیار گروه جامعـه شـناسی دانشـکدة
علوم اجتماعی دانشگاه رازی کرمانشاه
jkarimi79@gmail.com
چكيده
مطالعات پسااستعماری رویکردی انتقادی است به گفتمانهای علمی، هنری و سیاسی دنیای غرب. براساس این مطالعات، نگاه گفتمانهای غربی به جهان غیرغربی نگاهی عمدتاً نوالمپی و فرادستانه بوده است. فیلم مارادونای اِمیر کاستاریکا نشانههای بسیاری در خود دارد که انتساب آن به این گفتمان انتقادی را میسر میسازد. این مقاله تلاش میکند با تکیه بر مواضع نظری گفتمان پسااستعماری و با استفاده از نظریة گفتمانی و روشهای نشانه شناسی، تحلیلی پسااستعماری از این اثر سینمایی ارائه دهد. دست آخر، با توجه به عناصر زبانی، تصویری و ترکیبی، که هماهنگی آشکار و معناداری با هم دارند، روح انتقادی این فیلم و نسبت این نشانگان با گفتمانهای کلان مرتبط با موضوع فیلم توضیح داده میشود.
واژگان كليدي:
پسااستعماریسم، تحلیل گفتمان، سینما، سوسیالیسم، سرمایه داری، فوتبال.
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 4052
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان