افزودن دیدگاه جدید
یکصدو چهلمین گفتمان هنر و معماری، روز چهارشنبه 21 آبانماه برگزار شد! موضوع گفتمان، موضوعِ سهل و ممتنعی بود: شهر در باغ!
کی باید غذای شهریها را تولید کند؟
یکصدو چهلمین گفتمان هنر و معماری، روز چهارشنبه 21 آبانماه برگزار شد! موضوع گفتمان، موضوعِ سهل و ممتنعی بود: شهر در باغ!
تبصره:
عادت کردهایم هروقت موضوع مهم و تازهای در ادبیات معماری و شهرسازی مطرح میشود، فوری میگوییم «ما که از سدهها پیش این را داشتیم!!». مثلا تا صحبت از معماری پایدار میشود، میگوییم «تمام بناهای گذشته ما پایدار هستند و ما هیچوقت معماری غیر پایدار نداشتیم!!» و سریع شروع میکنیم به بیان مزیتها و زیباییهای گل و خشت و این حرفها. یا وقتی صحبت از باغشهر میشود، فوری میگوییم «تمام شهرهای گذشته ما باغشهر بودند!!» و شروع میکنیم به شمردن شهرها و باغها و فضاهای شهری آن! جالب است وقتی صحبت از «تعریف» شهر میشود، فوری میگوییم ایران مبدع و مبتکر شهر و شهرسازی در جهان است! و ردیفی از بلخ و بخارا و سیراف و فیروزآباد و غیره را به رخ میکشیم.
در تازهترین مورد هم، وقتی از «منظر فرهنگی» صحبت میشود، فوری بحثها و مقولات فرهنگی و طبیعت و منظره را پیش میکشیم و تمام ایران را منظر فرهنگی معرفی میکنیم. نمیپذیریم که این یک مفهوم و تعریف جدید جهانی است که از سالهای نود قرن بیستم باب شده و دستورالعمل و تعاریف آن در دسامبر 2010 از طرف سازمان میراث جهانی اعلام شده، و در ایران فقط محدوده «بم و بروات» است که در فهرست منظر فرهنگی جهان ثبت شدهاست.
شهر در باغ:
این مقوله هم از آن مقولهها است که فوری میتوانیم مصادرهاش کنیم. تا بگویید «از سالهای نود قرن بیستم، مقولهای در شهرسازی جهان مطرح شده بهنامِ شهر در باغ»، نخستین واکنش مخاطب آن است که بگوید: «این که چیز تازهای نیست! تمام شهرهای ما در باغ بودهاند!».
خوب، راست میگویند، تمام شهرهای ما در باغ بودهاند! بر منکرش نفرین! اما این شهر در باغ، همان شهر در باغ است؟ آیا مقولهای که اخیرا در شهرسازی دنیا مطرح است، رجوعش به همان شهرهایی است که ما داشتیم و در میانِ باغها بودند؟
خانه و سکونت:
در سدههای پیش، خانه محل تمام اتفاقات زندگی بود. در خانه سکونت میکردیم؛ در خانه کار میکردیم؛ در خانه خدمات ارائه میکردیم؛ در خانه به دنیا میآمدیم و در خانه از دنیا میرفتیم.
بعد از انقلاب صنعتی در اروپا، و بعد از عصر روشنگری و حکومت نوین در ایران، خانه تمام کاربریهای خود را از دست داد و فقط محل سکونت شد. در کارخانه یا در اداره کار میکنیم، در دکان و مغازه به دیگران خدمات ارائه میکنیم، در بیمارستان به دنیا میآییم و در همانجا یا جایی دیگر از دنیا میرویم. به عبارتِ دیگر، خانه چند عملکردی نیست. محل سکونت است. گاه، حتی، این تهیشدگی چنان پیش میرود که خورد و خوراک هم در بیرون خانه اتفاق میافتد و خانه فقط مکانی برای خواب میشود.
با آمدن اینترنت و دیجیتالی شدنِ بسیاری از امور، خانه دوباره تبدیل به خانه قبلی میشود. میتوان در خانه بود و با سیستم جهانی اینترنت به تجارت پرداخت. میتوان در خانه بود خدمات ارائه داد. و خیلی کارهای دیگر. ولی آیا این خانه همان خانه قبل از انقلاب صنعتی است؟
پرسشها:
آیا، آن زمان که شهرهای ما در باغ بودند (در میان باغها بودند)، آیا راه دیگری هم داشتند؟ آیا مثلا میتوانستند میان کارخانهها باشند؟ میتوانستند در کنار یک مجموعه دانشگاهی یا پژوهشی باشند؟
آیا آن موقع که ما در خانه به دنیا میآمدیم، میتوانستیم چنین نکنیم و مثلا برویم بیمارستان یا زایشگاه؟ آیا آن موقع که ما در خانهها مان گلیم میبافتیم، میتوانستیم برویم در کارخانه و پشت دستگاه بافت بنشینیم؟ آیا وقتی که در خانه مینشستیم و شیر گاومان را میفروختیم، میتوانستیم شیر را ببریم در دکان شهر بفروشیم و نرفتیم؟
تفاوت این خانه که در سایه توسعه اینترنت چنین شدهاست، با آن خانه چیست؟
میان ماهِ من تا ماه گردون!
زمانی بود که شهرهای ما در میان باغها بودند، ولی گریزی غیر از آن نبو! مگر شهر میتوانست به چیزی غیر از کشاورزی تکیه کند؟ در دورهای که نه کارخانه بود و شبکه خدماتِ گسترده بین شهرها، شهر بخودی خود باید میان باغها میبود. چارهای نداشت. اگر در تاریخِ شهرهای کشورمان بگردیم و پیدا کنیم شهری را که اختیارِ «در میان باغها نبودن» را داشت، ولی انتخابش این بود که در باغها باشد، آن وقت میتوان ادعا کرد ما مبتکر این تئوری هستیم. که احتمالا هرگز چنین موردی را نخواهیم توانست پیدا کنیم. اگر شهرهای ما میتوانستند باغات را بخورند و تبدیل به شبکه تردد و کارخانه بکنند و نکردند تا باغها شهر را احاطه کنند، آنوقت میتوانیم ادعا کنیم که «شهرهای ما همیشه تاریخ در باغ بودهاند!». و چنین نیست. آنچه که در خصوصِ اتفاقات جدید شهر و خانه باید توجه داشت، تبدیل رفتار اجباری به رفتار ارادی است.
یانگلِ عزیز:
من، اعتقاد اکیدی به مبانی فکری و نوشتههای یانگل دارم. در اینجا هم میخواهم از نظرات او وام بگیرم و این مطلب را ببندم. او معتقد است رفتارهای آدمی در شهر سه دستهاند: رفتارهای اجباری، رفتارهای ارادی و رفتارهای اجتماعی. مثلا باید برای درسخواندن به مدرسه برویم. برای اصلاحِ موی سر به آرایشگاه برویم! اینها رفتارهای اجباری شهری هستند. میتوانیم برای تفریح به دامن دشت و دمن برویم، یا برای تفرج فرهنگی به سینما برویم. اینها، ولی، رفتارهای ارادی هستند. اگر سینما نرویم اتفاق عجیبی نمیافتد. ولی اگر مدرسه نرویم بیسواد میمانیم. رفتارهای اجتماعی هم مربوط به رابطههای اجتماعی ما هستند که بصورت غیر فردی و گروهی انجام میدهیم. مثلا شرکت در میتینگها و عضویت در گروههای مردمنهاد.
یانگل معتقد است، هرچه میگذرد، از گستره رفتارهای اجباری کاسته میشود. دیگر لازم نیست برای هر خرید یا هر کاری به مرکز شهر برویم. بسیاری از این کالاها را یا از طریق شبکهها میتوان تهیه کرد یا در کنج کوچهها میتوان یافت. بسیاری از الزامهای اجباری حرکت در شهر از بین رفتهاند. و این نکته بسیار مهمی است!
امروز بزرگترین وظیفه معماران، شهرسازان و برنامهریزان شهری آن است که رفتارهای ارادی و اجتماعی را جایگزین رفتارهای اجباری کنند. مردم باید در خیابانها باشند، ولی به اراده نه به اجبار! شهر با حضور مردم در خیابانها شهر میشود، ولی این حضور باید برای لذت بردن از شهر باشد نه برای رفع حاجت اضطراری!
بالاخره:
کوشیدم، با صدای کمی بلندتر فکر کنم و دلمشغولیهای اخیرم را با مخاطب در میان بگذارم. تصورم این است که متاسفانه ما مسائل را خیلی ساده میگیریم و راحت از کنارشان رد میشویم. الان، هم در شهرهای ما و هم در شهرهای دنیا، اتفاقات مهمی میافتد که جنسشان کاملا با اتفاقاتِ گذشته متفاوت است. (فوری نگوییم: معلومه!!). این اتفاقات را باید جدی گرفت. میگویند تا چندسال دیگرِ دموکراسی دیگر هدیهای نیست که سلطانها و رئیسانجمهور به مردم هدیه کنند! دموکراسی یک اجبار و یک بخش از زندگی خواهدبود. حکومتها از مردم التماس خواهندکرد که بیایید وسط و ریز تابوت مشکلات ناشی از رشد شهرنشینی را بگیرید! دموکراسی دیگر تجمل نخواهدبود، یک روش، یک الزام خواهدبود.
نکته مهم آن که: گذر از فرماسیون فعلی به فرماسیونهای بعدی، چه در حوزه شهرسازی و معماری، و چه در حوزه حکومت و نظام اجتماعی، خودبخودی و ناشی از دترمینیسم تاریخی نخواهدبود، گذاری آگانه و ارادی خواهدبود. این همان نکته مهم است که باید جدی گرفتهشود. چون، هر یک از ما باید وظیفهای را بپذیریم و باری را بر دوش بکشیم.
متن خبر:
در گفتمان «شهر در باغ» که روز 21 آبانماه به همت انجمن مفاخر معماری ایران و به ابتکار موسسه مطالعات منظر پایدار برگزار شد، سخنرانان مطالبی را گفتند و تعدادی از حضار فرهیخته هم پرسشهایی را ارائه نمودند.
0 دکتر مصطفی بهزادفر، نخستین سخنران، به تعریفی از باغشهر در جهان پرداخت و گزارشی از روند تجربههای جهانی ارائه کرد برخی از شهرهای ایران را، مثل نطنز و تفت را در رده این نوع شهرها دانست. او به سمنان هم اشاره موجزی کرد و باغهای داخل شهر سمنان را یکی از عناصر مهم هویتی شهر سمنان شمرد. دکتر بهزادفر آرزو کرد بتواند، در قالب طرح جامع سمنان، مانع تکهپاره شدن باغها و از بینرفتنشان شود.
0 مهندس سیدمحمد بهشتی، با اشاره به ترمینولوژی اروپاییها درباره جنگل، فرهنگ حاکم بر مردم اروپا برای دورکردن جنگلها از حوزه سکونت خود و ساختن شهرها پرداخت و سپس تلقی مشرقزمینیهای چین و ژاپن را مطرح کرد که باغ و گیاه را مینیاتوری میکنند تا تحت سلطه و اختیار خود آورند. او، تفاوت نگاه ایرانیها و دیگران به باغ و درخت را تشریح کرد و چنین نتیجه گرفت که در ایران ما میکوشیم «به حضور گیاه و درخت تشرف یابیم» ولی آنها دنبال آنند که درخت و گیاه را «به حضور خود بیاورند». مهندس بهشتی سخنان خود را با این تاکید پایان داد که اگر ما چنین عمل کردهایم و آنان چنان، به دلیل مزیت ما یا آنها نسبت به هم نیست. «همه این رفتارها به اقتضای شرایط و زمانه بودهاست».
0 مهندس مرباغی، با جدول و آمار، اشارات مشخصی به روند شهرنشینی در جهان، ایران و سمنان نمود و این پرسش را مطرح نمود که «اگر روستاها خالی شوند، غذای مردم را کی باید تولید کند؟». و در پی آن پرسید «آیا ما حق داریم بگوییم عدهای بروند در روستا برای ما شهرنشینها غذا تولید کنند و ما در شهر بگردیم و سینما برویم!؟». او به موقیعیت یگانه سمنان اشاره نمود و پرسید آیا میتوان سمنان را تبدیل به شهری در باغ نمود. نکته آخر صحبت مرباغی این بود که اگر چنین شود، کشاورزی تبدیل به شغلی شهری میشود و این میتواند تحول و بدعتی در اقتصاد سیاسی تلقی شود.
0 خانم مهندس نگار جوکار، فعال در پروژهای شهری در سمنان، ساختار و شالوده شهری سمنان را در ارتباط با سامانه باغها و آب سمنان برای مخاطبین تشریح کرد. شاید، برای بسیاری از مخاطبین این نشست جالب بود که از قرنها قبل و با نظمی قانونمند آب شهر از رودخانه گلرودبار شهمیرزاد وارد شش استخر میشود و سپس با شبکهای از نهرها تمام شهر و باغات و مزارع را سیراب میکند. او با اشاره به این سابقه، تاکید کرد این سامانه به بخشی از فرهنگ مردم سمنان تبدیل شدهاست. او علاقمند بود این پرسش مطرح شود که «آیا میتوان باغها را بخشی از اندام شهر دانست بهشرطی که باغ بمانند؟».
0 در غیاب دکتر محمدکاظم شربتدار، شهردار سمنان، که به دلیل مشغله نتوانستهبود در نشست حضور یابد، مهندس محمود دارایی، معاونت عمرانی شهرداری سمنان، پشت تریبون قرار گرفت و اعلام کرد قصد سخنرانی ندارد و فقط علاقمند است سپاسگزاری مجموعه مدیریت شهر سمنان را از برپایی این نشست ابراز نماید. او با خواندن دو بیت شعر از سرودههای شیخ علاءالدوله، به زبان سمنانی و با ترجمه فارسی، از مخاطبان برنامه تشکر نمود.
0 دکتر محمدمهدی محمودی، سخنران آخر، به زبانی سمبولیک به روند تبدیل باغ و طبیعت به باغچه و سپس گلدان در لبه پنجره یا روی میز پرداخت و ظرایفی از این سیر تطور، یا استحاله، را بیان نمود. گفتار کنایهآمیز دکتر محمودی از این روند نشان میداد که دوری از طبیعت و محصور شدن در شبهطبیعت در طول تاریخ نمیتواند علاج درد مردم باشد. طبیعت را نمیتوان کوچک کرد و بصورت کاریکاتور در اختیار گرفت. او اعلام کرد «نه بخاطر باغ، بلکه به خاطر خودمان» قدر باغ و طبیعت را بدانیم.
0 بخش پایانی نشست، پنلی بود با حضور مهندس بحرالعلومی، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان سمنان، دکتر بهزادفر و دکتر محمودی. از میانِ حضار در سالن، از جمله سرکار خانم مهندس بیرشک، دکتر داریوش زمانی، مهندس بیژن علیآبادی و مهندس پرویز طلایی، مطالبی را گفتند و اعضای پنل هم پاسخها و تکملههایی ارائه کردند. مهندس بحرالعلومی اظهار تاسف کرد که ممکن است همین آب هم که امروز در استخرها جمع می شود و در نهرها روان، در آیندهای نه چندان دور، بخشکد و تمام طراوت سمنان از بین برود.
چنین مباد!
والسلام.
بهروز مرباغی/ 24 آبانماه 1393
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 3484
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان